زمستان بی بهار
دلی که آبستن درد استغصه می زاید هر دم !وملامت حاصل عمر مردیستکه عشق را به متاع آبرو فروخت !مرادر زمستان بی بهار عمرم در وادی تنهایی امدر نهان سکوت غمگینمبه جرم دوست داشتن تازیانه می زنند . در این...
View Articleبرباد رفته
در جوار غمی به جا مانده از دهلیز سرنوشتفاصله ها مرا تالیف کرد.واین خاطره های مومیایی شده در تابوت زمان خاکستر عشقی است که درحصارکینه ها...
View Articleکودک والد بالغ
هردم صدای گریه ایی می آیداز کودکی پنهان ازترس که لحظه هایش گرفتار مرداب والد شد . آهسته از خود می پرسید : "چرا در این اتاق تاریک...
View Articleدرد و نفرت
در آسمان نفرت ابر سیاه تردید تا لحظه های سحر گریخت . و من شبانه ، آرزوهای نارس ام را با طناب کهنه ملامت به...
View Articleدمی استراحت کن.....
دمی استراحت کن . . . . . اینجا ایستگاه متروک واژه هاست . اینجا آفتاب احساس...
View Articleبالغ او و کودکم
در افق بلوغ صدایت را شنیدم ونیزخنده هایی را که در باغ آشنایی با نسیم خوش لحظات شکفته می شد . در آسمان خلوت مهرت حرفهایت بوی ایمان به امکان بودنم ، می داد و پیراهن سفیدت را یادگار ذهنم کرد . بالغت...
View Articleبازتاب
نگران نباش لحظه ایی پیش از آمدنت بوی مهرت مرا بیدار کرد . بازتاب عشق تو سالهاست که آرامش مرا مصادره کرده بود !! خانه ایی که تو در آن نیستی من فقط ترک دیوارهایش را می بینم . تو نبودی که رویاهایم...
View Articleمماس با حقیقت
دوستت دارم آینه نه بخاطر قاب زیبایی که در آن لبه های برانت را پنهان کرده ایی بلکه بخاطر مماس بودنت با حقیقت ! !
View Article
More Pages to Explore .....